ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

تنها بنایی که هرچه بیشتر بلرزه ، محکمتر میشه ، دله ! ای دلیل لرزش دل بابا

سلام بابا جوونم . ببخشید اگر خیلی وقته که نیومدم برات بنویسم . شرمنده ام. این مدت خیلی کارم زیاده و سرم خیلی شلوغه . الهی فدات شم . چند تا مناسبت داشتیم تو این چند روز گذشته : اولین و مهمترینش اینه که سالگرد ازدواج و روز عروسی من و مامانت تو روز بیست و یکم مرداد ماه رو پشت سر گذاشتیم . چقدر زود گذشت . خدا رو شکر می کنم که مامانت رو تو این دنیای زیبا قسمت من کرد و صد هزار بار بیشتر شاکرم که تو نازنین رو به زندگی من و مامان آورد و زندگی ما رو شیرین تر و دلنشین تر از همیشه کرد . الهی فدات شم.دومین مناسبت تولد مامانی بود که انشالله صد سال دیگه صحیح و سالم باشه . سومین مناسبت سالگرد ازدواج مامانی و بابایی در روز بیست و چهارم مرداد ماه و سالروز ا...
6 شهريور 1391
1